۱۳۸۹ آبان ۴, سه‌شنبه

زبان عربی و حمله اعراب

همیشه به ما گفته بودن ایرانیان تنها ملتی در خاور میانه بودند که با وجود حمله اعراب زبون خودشون رو حفظ کردند و حاضر نشدند که به زبون عربی صحبت کنند. چند روز پیش داشتم تو تاریخ می خوندم که مردمان تمام سرزمینهایی که امروز در اونها عربی صحبت می شه قبل از تهاجم مسلمین هم عرب نژاد و عرب زبان بودند! البته در مورد شمال آفریقا (حد اقل در مورد مصر) می دونم که قضیه فرق داشته و مصریها تا قبل از حمله اعراب قبطی حرف می زدن که شاخه ای از مصری باستان بود. حتی بربرها در آفریقا هنوز که هنوزه زبان خودشون رو دارند که عربی نیست. ولی دست کم در شام، کنعان و بین النهرین، حتی از زمان هخامنشیان هم قبایل عرب شروع به مهاجرت به این مناطق کرده بودند و گذشته از این که می دونیم مثلا بابلی ها، اکدی ها و آشوریها سامی نژاد بودند، حتی به طور دقیقتر مردمانی عرب با زبان عربی از اون زمان شروع به سکونت در این مناطق می کنن. حتی در زمان امپراتوری روم، در سوریه به عنوان یکی از ایالتهای امپراتوری، خط و زبان عربی مورد استفاده بود.
بنابراین به نظر می رسه که که حفظ زبان پارسی (حالا گذشته از اینکه یه خروار لغت عربی ریختن توش) همچین شاهکاری هم نبوده و گویا عوض کردن زبان مردم کاری نیست که بشه به این راحتی انجام داد. فکر کن مثلا چه جوری عربا می خواستن مردم رو مجبور کنن پارسی حرف نزنن؟ از طریق روزنامه؟ تلوزیون؟ اینترنت؟ استراق سمع موبایل و تلفن؟ خوب ملت همون زبانشون رو استفاده می کردن فوقش مجبور بودن عربی یاد بگیرن که امورات اداریشون بگذره. پس اینجوری نیست که ما فکر می کنیم که خیلی از ملتهای اطراف ما با حمله اعراب زبانشون رو از دست دادند و عرب زبان شدند. اصولا زبان یکی از سختترین چیزهاییه که می شه عوضش کرد و یکی از شناسه های هویتی قابل اتکا در مطالعات تاریخیه. هیچکدوم از حمله های بزرگ تاریخ که توسط جمعیت کوچکی از مردم انجام شده (حمله اعراب، حمله مغول) و حتی امپراطوریهایی مثل ایران، روم-بیزانس و عثمانی که مدتی طولانی بر قلمرویی متنوع از نظر زبانی مسلط بودند نتونستند تاثیر چشمگیری بر الگوی زبانی قلمروشون داشته باشند چون نهادهایی که زبان آموزش بدن در گذشته وجود نداشتند و مردم نسل به نسل و فرد به فرد این کار رو می کردند. دین مردم رو می شد راحت عوض کرد چون موضوع خیلی حیاتی تو زندگیشون نبود ولی زبون که مردم باهاش لحظه به لحظه کار و فکر می کردند مساله دیگه ایه که به راحتی تغییر نمی کنه. زبانها در طول تاریخ مسیر تکامل رو طی می کنند و یا معمولا با مزمحل شدن اقوامی که به اون زبونها حرف می زنند و ادغامشون در جوامع بزرگتر از بین می روند (مثل سرخپوستان آمریکا که جمعیت بسیار کوچکی در برابر مهاجمان تازه وارد بودند.

۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه

امپریالیسم

یه جایی دارم یه متنی می خونم که توش یه بابای انگلیسی داره درباره "ضرورت حفظ منافع امپریالیستی انگلیس" توضیح می ده. متن مال 70 سال پیشه. اولش آدم خوشش نمی آد و همون طعم تلخ امپریالیسمی که 100 ساله چپ و ملی گرا و مذهبی مملکتمون فریادشون ازش یه هواست زیر زبونم می آد. بیشتر که می خونم می بینم این اقا منظورش از منافع امپریالیستی، صیانت و سیادت از شهروندان مسلمان امپراتوری در برابر تهدیدهای موجوده. به این فکر میکنم که امپریالیسم در مقابل این معنای ناجوری که ما تو ذهنمون ازش داریم و مرگ بر امپریالیسمی که همیشه شنیدیم یه معنی مثبتی هم در طول تاریخ داشته و اون وقتی بوده که هسته اصلی یه امپراتوری سرزمینهای زیر تسلطش رو محافظت و آباد می کرده چون اونها رو بخشی از خودش می دونسته. حالا این بین حتما از این نمد برای خودش هم کلاهی می ساخته و ثروتی هم از پیرامون به سمت مرکز امپراتوری در جریان بوده ولی امپریالیسم به معنی امپراتوری خواهی می تونسته یه بازی برنده برنده باشه و درهای ارتباط و پیشرفت رو به روی سرزمینهاش باز کنه. حتی در خیلی موارد امپراتوری ها به شهروندان سرزمینهای انضمامی اجازه می دادند تا مناصب بالای قدرت صعود کنند. مثل امپراتوری عثمانی که به شهروندان اروپاییش اجازه داد وارد دستگاه حکومت بشن و به پستهاس حساس دست پیدا کنند یا امپراتوری رم یا مغول. امپراتوریها در دوران ثبات خودشون دستاوردهای چشمگیری در زمینه تسهیل پیشرفت اقتصادی، برقراری صلح و امنیت و نزدیک کردن فرهنگها و تمدنها (جهانی سازی) به همراه داشتن.
ایده امپراتوری عملا ایده جهانی شدنه و یک جهان واحد هم در واقع فرقی با یک امپراتوری نداره. ولی شاید ساختار قدرت در امپراتوریها به نفع ملل پیرامونی نباشه. در دنیای جدید یک مورد استثنا بر این موضوع پیدا شده و اون هم شکلگیری اتحادیه اروپاست که یک امپراتوری مبتنی بر توافق و تقسیم قدرته و ممکنه نمونش در جاهای دیگه هم تکرار بشه.

در نهایت این برام جالبه که ایده ای که میتونه موضوع بحث و اندیشه ورزی باشه، تو فرهنگ سیاسی ما به عنوان فحش استفاده می شه و مثلا هرکی می خواد بگه آمریکا بده می گه امپریالیسته. هر چند این اسم به دلیل استفاده بی رویه در ادبیات حکومتی جمهوری اسلامی و سقوط شوروی و افول ناسیونالیسم در جهان یه جورایی نخ نما شد و از دهنها افتاد اما معنی و کاربردش در حافظه سیاسی ما هنوز با بار معنایی منفی ساری و جاریه.

۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه

افغانستان بیدار می شود

هیچ جوری دلم نمی آد این خبرو اینجا نذارم. زیر پوست اخباری که درباره طالبان و تروریسم از افغانستان می شنویم، افغانستان جدیدی در حال تولد است. افغانستانی که پیشرفتش هم سرمشق خواهد بود و هم کار رو برای اهریمنانی که کشورهای اطراف رو زیر چنگ گرفتند و نمی زارن آزاد و آباد باشیم سخت تر می کنه.

منبع: بی بی سی فارسی

افغانستان: تا سه سال دیگر نیم مردم صاحب اینترنت خواهند شد

در حال حاضر دو میلیون نفر در افغانستان به اینترنت دسترسی دارند

وزارت مخابرات و تکنولژی اطلاعاتی افغانستان اعلام کرده که تا سه سال دیگر نیمی از جمعیت این کشور به خدمات اینترنتی دسترسی خواهند داشت.

عبدالقادر قلات وال، سخنگوی این وزارت به بی بی سی گفت که در حال حاضر شمار کاربران اینترنتی در افغانستان به دو میلیون نفر می رسد.

آقای قلات وال افزود که دسترسی به اینترنت در کشور به سرعت در حال گسترش است و تا سه سال دیگر حدود نیمی جمعیت نزدیک به سی میلیونی افغانستان به شبکه اینترنتی دسترسی خواهند داشت.

آقای قلاتوال توسعه شبکه فیبر نوری در افغانستان را از جمله کارهایی خواند که می تواند برای دولت و مردم این کشور دسترسی به انترنت را آسان و ارزان کند.

آقای قلات وال گفت که اجرای این طرح ۸۵ درصد پیش رفته و با تکمیل شدن آن شمار بیشتر ولایات ۳۴ این کشور به خدمات اینترنتی دسترسی خواهد یافت.

در حال حاضر قیمت خدمات اینترنتی در افغانستان بالا است و این امر باعث کندی گسترش خدمات اینترنتی در این کشور شده است. علاوه بر این، بی سوادی، فقر و عدم دسترسی به برق هم باعث شده که دسترسی به اینترنت به سرعت گسترش نیابد.

در حال حاضر مردم در شهر کابل و بشتر شهرهای بزرگ افغانستان به اینترنت دسترسی دارند. اما در این شهر ها نیز هنوز دسترسی به انترنت به دفاتر کار و باشگاههای اینترنتی محدود مانده است.

هرچند دسترسی از طریق تلفن به اینترنت در حال توسعه است، شمار اندکی در خانه های خود نیز انترنت دارند، اما احساس نیاز به انترنت و استفاده از آن به سرعت در حال گسترش است و دولت در همکاری با شرکت های خصوصی تلاش دارند امکانات بیشتر و ارزان تر آنرا نیز فراهم کنند.

حسنیه انوری، که در کابل وبلاگ‌نویسی می کند، گفت: "سعی می‌کنم هفته سه بار به وبلاگم سر بزنم. در خانه اینترنت ندارم. نه تنها من بلکه همه جوانان افغان در خانه اینترنت ندارند و سعی می‌کنند به کافه‌های اینترنتی بروند و کار خود را راه بیندازند."

در حال حاضر در افغانستان علاوه بر شبکه اینترنتی دولتی، نزدیک به ۳۰ شرکت خصوصی هم خدمات اینترنتی ارائه می کنند. بیشتر شرکت‌های تلفن‌های همراه هم از طریق تلفن خدمات اینترنتی ارائه می کنند.

شمار کافه های انترنتی در کابل رو به افزایش است و در بسیاری موارد به دلیل شلوغی این باشگاه ها مدتی را نیز باید منتظر ماند.