۱۳۸۷ مهر ۷, یکشنبه

او که به دنبال ما میدوید،
هفت، هشت سالی بیشتر نداشت، و حرفی نمی زد، با دختر هم سن و سالی که ما شب مهمان خانه زیبای روستایی شان بودیم، دوست بود. و فقط با او پچ پچ میکرد. پیراهن و شلوار نخی رنگ و رو رفته بر تن داشت و روسری همانندی بر سر، و همانند اکثر بچه های هم سن وسال روستایشان، صبح، دور و بر ماشین مان میچرخید و نگاهمان میکرد و همچون بسیاری از بزرگ سالانشان. با عبور از محوطه میانی روستا از آنجا خارج شدیم، و او شروع به دودیدن به دنبال ماشین کرد، آرام میرفتیم، از آیینه بغل و غبار شیشه پشت دیده میشد، به ما نرسید، شاید قرار بود نرسد، نایستادیم، شاید کاری داشت، شاید حرفی، شاید ......
دل تنگ بودم، روستای زیبایی در دل جنگل را ترک میکردیم. دل تنگ از آن زمان کوتاه ی بودن، دل تنگ از ترک کردن، از دست دادن، و یا بدست نیاوردن؛ آن خانه های رنگی با سقف های شیب دار سفالین، درختان خزه بسته مخملین، فضای مه آلود آرام، سبز و زیبا، و آدم های دل نشین، و غبطه میخوردم، به آن فضا، به آن آدم ها و زندگی ها
شاید او، آن دخترک نیز دل تنگ شده بود، و میدوید به دنبال راهی .......................................................
و شاید او، و یا خیلی دیگر از هم روستاییانش غبطه میخوردند .......................................................
او دیگر نبود که به دنبالمان میدوید، دل تنگی بود که می آمد، و حضورش همه جا پراکنده شده بود، از لا به لای نم های باران و مه تا سرخیِ آتش ذغال های مرد بلال پز و سفیدی دیوارها آمد و آمد، تا انتها آمد، تا اینکه در شلوغی خیابانها و زندگی تهران گم شد و ................

۱۳۸۷ شهریور ۲۲, جمعه

اعتماد
«اعتماد بستر تعاملات و روابط اجتماعی و کانون مفهوم سرمایه اجتماعی میباشد» و همچنین «مهم ترین مسئله پارادیم نظم میباشد.»
اعتماد در روابط متقابل، نقش اساسی ای ایفا میکند. چه در روابط بین فردی و چه در رابطه افراد با سازمانها، و چه ارتباط بین سازمانها.
اعتماد بین دو کنشگر ساخته میشود و شکل میگیرد و در این مسیر تاریخ (سابقه فرهنگی و ذهنینت ها )، موثر، و خواست و تلاش دو طرف لازم و ضروری میباشد، و فرایندی است که دو طرف باید روی آن کار کنند. هیچ کس مجبور به اعتماد به دیگری نیست، بلکه اعتماد انتخابی میباشد که یک فرد بنابر شرایط انجام میدهد.
اعتماد در دنیای مدرن خصوصا به نهادها تخصصی سنگ بنای آن جامعه میباشد.
حالا در ایران چه خبر است؟ شش ماهه اول سال 1387 چند روز دیگر به پایان میرسد. در این شش ماه چند خبر جالب داشتیم، که ساده انگارانه و خنده ناکانه فقط نگاه سیاسی به آن شده است.
خبر افشاگریهای فردی درباره فساد مالی بسیاری از روحانیان کشور،
خبر فساد اخلاقی یک فرمانده عالی رتبه نیروی انتظامی شهر تهران،
خبر اقدام به تعرض یکی از اساتید و مسولان یکی از دانشگاه ها به یک دانشجو دختر،
خبر جعلی بودن مدرک تحصیلی وزیر کشور (وزیر نظم و امنیت داخلی)،
چهار نهاد دین، امنیت، علم و سیاست مورد اتهام قرار گرفته اند، در چنین جامعه ای افراد چگونه به این نهادها فکر میکنند (هرچند برداشت خوبی هم نداشته اند) و چگونه بر اساس آن برداشت روابط شان را با آن سازمانها و بین هم تنظیم خواهند کرد؟ همه علاقه مندند بدانند چگونه دلارهای نفتی خرج میشوند، اما انگار کسی نگران تلف شدن سرمایه اجتماعی نیست، فکر نمیکنم سرمایه اجتماعی کم ارزشتر و کم اثر تر از سرمایه مالی یک جامعه باشد.
کشور، جامعه و حکومتی با چنین وضعیتی به کجا خواهد رفت؟

۱۳۸۷ شهریور ۱۶, شنبه

Not only for humour

today i realised that due to some relation with "Dick" the name of wice president Cheney is filtered in the smart filtering system of Iran!
I suggest him to change to a new name like "Asghar" to be more publicly available in the world.