‏نمایش پست‌ها با برچسب سفرنامه. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب سفرنامه. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۸ خرداد ۱۴, پنجشنبه

ای وطن

همچو رویش در بهاران

همچو جان در هر بدن

مثل بوی عطر گلها

مثل سبزی چمن

ای وطن، ای وطن، ای وطن

مثل راز شعر حافظ

مثل آواز قناری

همچو یاد خوشترین­ ها

همچو باران بهاری ای وطن

مثل غم در مرگ مادر

مثل کوه استواری

مثل سربازان عاشق*

قهرمان قصه­ هایی ای وطن

همچو آواز بلندی از بلندی­ های پاک

با غروری، با گذشتی

با وفایی همچو خاک

ای وطن، ای وطن، ای وطن


***

از ایران بیرون کی می روی تازه شاید بفهمی وطن، و غربت، که می گویند یعنی چه


تو فرودگاه هنوز منتظر سوار شدن به هواپیما بودم که گریه ام گرفت

هواپیما که داشت بلند می شد هم

کپنهاگ که داشت زمین می نشست هم


و حالا گاهی هم اینجا

***

متن کامل ترانه ی زیبای تصویر وطن**

ترانه ی « تصویر وطن »

ترانه سرا : زنده یاد نادر ابراهیمی

آهنگساز و رهبر نوازندگان : فریدون شهبازیان

خواننده : محمد نوری

ای سلامم ، ای سرودم

ای نگهبان وجودم

ای غمم تو، شادی ام تو

مایه آزادی ام تو ... ای وطن!

ای دلیل زنده بودن

ای سرودی صادقانه

ای دلیل زنده ماندن

جانپناهی جاودانه ... ای وطن!

همچو رویش در بهاران

همچو جان در هر بدن

مثل بوی عطر گلها

مثل سبزی چمن ... ای وطن!

مثل راز شعر حافظ

مثل آواز قناری

همچو یاد خوشترینها

همچو باران بهاری ... ای وطن!

مثل غم در مرگ مادر

مثل كوهٍ غُصه هايی

مثل سربازان عاشق

قهرمان قصه هايی ... ای وطن!

همچو آواز بلندی

از بلندیهای پاك

باغروری، با گذشتی

با وفایی همچو خاك ... ای وطن!

ای وطن!

ای وطن!


پ.ن ها

دیدن این صفحه، مناظره دیشب و دلمشغولی های این روزهایم باعث شد این پست، که زمان شروع نوشتنش خیلی قدیمی است ، را تمام کنم.

* در زمان سربازی، داشتم بر می گشتم خونه با ماشین که اجرای دیگری از این آهنگ را رادیو پخش کرد و چه زیبا بود

** در این لینک به بخشی از این ترانه گوش کنید.


۱۳۸۶ اسفند ۱۱, شنبه

سفرنامه دبی 3: همزیستی سنت و مدرنیته

تو امارات دیسکو و مسجد کنار همن. بی حجاب و با حجاب همه جا با هم دیده می شن. صدای اذان همه جای شهر به وقتش شنیده می شه. برای مسلمونا همه جا، تو فروشگاه، فرودگاه، هتل و ... نمازخونه وجود داره. همونجور که دیگران مختارن طبق عقاید خودشون رفتار کنن. هیچ اعتقادی نادیده گرفته نشده و مسلمونا به مسلمون بودنشون افتخار می کنن. هیچ کس حق توهین به دین یا عقیده دیگری رو نداره و چون هیچ کس از مواهب توسعه بی بهره نمونده هیچ گروه دینی با جامعه احساس بی گانگی نمی کنن.

۱۳۸۶ اسفند ۱۰, جمعه

سفرنامه دبی 2: شهری جهانی

اینجا قبل از پرواز دو ساعتی تو فرودگاه امام که بزرگترین و مهمترین فرودگاه کشوره چرخ می زدیم. تو این دو ساعت نه هواپیمایی پرید نه نشست. سوت و کور. تابلوی پروازها تا ساعت 3 نیمه شب فقط حدود ده یازده پرواز رو نشون می داد.

فرودگاه دبی اما یه شکل دیگست. مثل مور و ملخ هماپیما می شینه و می پره. هر 5 دقیقه یا ده دقیقه.

این دو صحنه رو که می بینی به انزوای کشورت تو دنیا پی می بری. عربا رو همه نقشه هاشون می نویسن خلیج عربی. حتی دیگه google earth هم کنار Persian gulf نوشته Arabian gulf. اما دیگه کی مارو میشناسه. کی میاد ایران. ما با کجای دنیا ارتباط داریم. عربا گوی سبقت رو از این دایناسور خسته و رو به احتزار ربودن. چیزی که همیشه انتظارشو می کشیدن.

۱۳۸۶ اسفند ۹, پنجشنبه

سفرنامه دبی 1: خرسندی

یک توضیح

*** ما (شامل من و بقیه!) یه سر رفتیم امارات برای گردش. من اونجا بعضی چیزای جالب دیدم که دوست دارم در موردشون بنویسم. نوشته های من معمولا حالت خبر خامی رو داره که از تلکس خبرگزاری بیرون می آد. هیچ چیزی جز اصل پیام به نوشته ضمیمه نیست. شاید به این دلیل از نظر ادبی جذاب نباشه. پیشاپیش معذرت می خوام.***

اونجا که بودیم نه دعوا دیدیم نه تصادف. تو چهره مردم غم و قصه دیده نمی شه و به نظر می آد که مردم از زندگی و وضعیتشون خرسندن. هم اون هندی و فیلیپینی که در ته هرم ثروت جامعه هستند و هم پولدارترین مردم همه از اینکه جزئی از پیشرفتی که داره اونجا اتفاق می افته هستند راضی و خرسندند. چرا اینجا مردم افسردن؟ چرا از داشته هامون راضی نیستیم؟ آیا زیاده خواهیم یا خرسندی به چیزایی وابستس که اینجا گیر نمی آد؟