" برای فهم اینکه کشوری توسعه یافته یا در حال توسعه* است، نیازی به اندازه گیری درآمد ملی یا سرانه نیست. کافی است به دبستانها برویم و به روانشناسی آموزش کودکان توجه کنیم. نطفه های توسعه در دبستانها بسته می شود، نه در آزمایشگاه ها. این انسان ها هستند که سرمایه را بارور، فناوری را ابداع و طبیعت را تسخیر** می کنند، لذا انسانی قدرت نوآوری و خلاقیت دارد که شخصیت او در دوران کودکی با این مفاهیم خو گرفته باشد. کودکی که فقط آموخته است تقلید کند، چشم بگوید، منفعل باشد، ساکت بماند و خطوط قرمز را رعایت کند، چگونه می تواند در عرصه تولید، دانش و فناوری پیشتاز، خلاق، نوآور و مرزشکن باشد؟ سرمایه های ما در چاه های نفت، یا در بانک ها نیست، سرمایه های ما در دبستان ها نشسته اند، با آنان چه می کنیم؟" داگلاس نورس، برنده جایزه نوبل اقتصاد سال 1993
* در حال توسعه = توسعه نیافته، با توجه به متن چنین کشوری توسعه پیدا می کند به نظر؟ حداقل نام مناسب اگر عقب مانده نگوییم، در حال در جا زدن است.
** متن ترجمه شده فارسی را در روزنامه دیدم، نمی دانم در متن انگلیسی هم به همین زبان با طبیعت صحبت شده یا نه؟ با طبیعت همراه شدن بهتر است.
شاید نظراتی اضافه کردم، شما هم اگر جذابیتی در موضوع برایتان هست نظر بدهید. با متن نفر سوم در مورد خلیج فارس موافقم.
۱ نظر:
یک نکته در مورد خط قرمز ها و مرز شکنی ها که همان حریم ها هستند به نظر من قابل اشاره است. آموزش فلسفه خط قرمز ها به نظر من مهمتر از خود خطوط قرمز هستند. حداقل این آموزش ضروری است که هنگام یک مرز شکنی آیا به فلسفه وجودی آن یا کارکرد های جانبی آن توجه دارم یا خیر ؟ اتفاقا این بینشی که در پشت خطوط قرمز شکل گرفته هست ممکن است حاصل تجربیاتی گرانقدر باشد. بهتر است قبل از شکستن هرچیز به پی آمد های آن هم توجه داشت. صرف خط شکنی تحت تاثیر جو و ... ممکن است شروع تکرار مجدد اختراع چرخ باشد. شکستن مرزها با آگاهی از دینامیک حاصل است که می تواند سبب رشد باشد.
ارسال یک نظر