۱۳۸۷ آبان ۸, چهارشنبه

دنیایی که زندگی نمی کنم
ذهن بازیگوش همه کار میکند، و جای همه چیز و همه کس را گرفته است. حدس ها میزند، فرض ها مطرح میکند و پرسشها میپرسد.
بازیهایی میسازد، موقعیت هایی درست میکند، خود و دیگری ها را در آن موقعیتها میگذارد، جای آنها فکر میکند، احساس میکند و واکنش نشان میدهد، و با این برساخته هایش خوشحالم میکند، غم گینم میکند، میترساندم و مضطربم میکند، و گاهی میخنددم، و گاهی افسرده میشوم.
پایانی ندارد، و دوباره از نو شروع میکند در زمان شناور میشود و به همه جا میرود، و در دایره بسته اش میچرخد و میچرخد، و مستهلک میکند.
همه چیز فقط در ذهن اتفاق می افتد.
تجربه ایی زیست نمی شود.
و در واقعیت برگی تکان نمی خورد. هیچ و هیچ

۱۳۸۷ آبان ۳, جمعه

خطا

خطا کردن یک کار انسانی است، اما تکرار آن کاری حیوانی است. - آناتول فرانس

هفت بار که افتادی، برای هشتمین بار برخیز. - مثل ژاپنی
***
باز هم بگیر و ببند و دستگیری و ... و ...
***
درست آنگاه که هیچ انتظارش را نداریم، زندگی پیش روی ما مبارزه ای می نهد تا شهامت و اراده مان را برای دگرگونی بیازماید. -پ. کوئلیو
***
من و زندگي و سربازي و پذيرش و یه عالمه چیزهای دیگه که تو ذهن رژه می روند .

۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

مسیر "خود"
مسیر خود عنوان فصل سوم کتاب "تجدد و تشخص" آنتونی گیدنز با ترجمه آقای موفقیان میباشد، که بدون وارد شدن به بحث جذاب کتاب و مطالب این فصل از آن، فقط چند جمله و پاراگرف از آن را که بیشتر گرفته شده از کتاب دیگری به نام "خود درمانی" میباشد، می آورم، نه به عنوان گزاره هایی الزاما درست، بلکه به عنوان بهانه ها یی برای فکر کردن.
چه باید کرد؟ چگونه باید دست به کار شد؟ چگونه شخصی باید باشم؟
درمان به کمک یک شخص دیگر – روانکاو یا مشاور- بخش مهم و اغلب حیاتی فرایند خود سازی است. درمان فقط هنگامی توفیق آمیز است که واکنش شخص مراجع را بر انگیزد، یعنی "هنگامی که مراجعان هم یاد بگیرند به خود درمانی بپردازند."
خود درمانی؛ درمان چیزی نیست که در مورد کسی "اعمال" شود، یا در وجود آنها "متحقق" گردد. درمان تجربه ای است که شخص را به تفکر منظم درباره توسعه زندگی اش وا می دارد.
خود درمانی ابتدا، و قبل از هر چیز، با خود نگری آغاز میشود. هر لحظه زندگی "لحظه ای جدید" است که در طی آن شخص میتواند از خود بپرسد: "برای خودم چه میخواهم؟" هر لحظه متفکرانه زیستن مایه آگاهی بیشتر از اندیشه ها، عواطف، و احساسهای جسمانی است.
"آگاهی کنونی" یا "هنر خودنگری روزمره" ما را به غرق شدن مزمن در تجربه جاری هدایت نمیکند. برعکس، این خودنگری شرط واقعی برنامه ریزی اصیل برای پیش رفتن است. خود درمانی به معنای آن است که بکوشیم هر لحظه از عمر را به طور تام و تمام زندگی کنیم، ولی همواره یادمان باشد که این توصیه مطلق به معنای اسیر زمان حال شدن نیست. "هنر در زمان حال بودن" به وجود آورنده خودفهمی لازم برای برنامه ریزی پیشرفت و ساختن مسیر معینی برای نوعی زندگی متناسب با آرزوهای باطنی شخص است.
درمان فرایندی است برای رشد و توسعه گذرگاه هایی که زندگی شخص احتمالا از آنها خواهد گذشت.
ترتیب دادن یک دفتر یادداشت های روزانه، و تنظیم یک زندگینامه ذهنی یا واقعی به عنوان وسیله ای برای اندیشیدن به جلو توصیه میشود.... یاداشت های روزانه را صرفا باید برای خودمان بنویسیم و نه برای نشان دادن به دیگران. این دفترچه در واقع محلی است برای آنکه در یاداشت کردن افکار و وقایع کاملا صادق باشیم و بتوانیم با پند گرفتن از تجربیات و اشتباهات قبلی خویش فرایند سالم تری برای رشد مداوم خود ترتیب دهیم. "تفکر زندگینامه ای" با ایجاد مفهوم منسجمی برای تاریخ زندگی خویش وسیله موثری برای رهایی از اسارت گذشته و گشایش خویشتن به سوی آینده است. زندگی نامه نویسی نوعی مداخله اصلاح گرانه در ایام گذشته است، نه صرفا وقایع نگاری زمانهای سپری شده.
باز سازی گذشته را باید به موازات پیش بینی مسیر احتمالی زندگی آینده به مرحله اجرا در آورد.
"گفت و گو با زمان" ، نوعی پرسش از خویشتن درباره اینکه عمر خود را چگونه می گذرانیم. یعنی به زندگی اجازه زیستن دادن، و نه صرفا پرداختن به روزها و شبهایی که پشت سر هم می گریزند.
زمانِ عاری از ترحمی که "ما را با خود میبرد" متضمن مفهومی از سرنوشت است که در بسیاری از فرهنگهای سنتی وجود دارد و به مردمان می آموزد که اسیر رویدادها و ترتیبات پیش ساخته اند و اصولا قادر نیستند زندگی خود را به پیروی از تعقل و خرد خویش سامان دهند.
"مسئولیت زندگی خود را پذیرفتن" مستلزم خطر کردن است، زیرا به معنای روبرو شدن با انواع گوناگونی از امکانات قابل دسترسی است. در چنین عرصه هایی شخص باید آمادگی آن را داشته باشد که در صورت لزوم به طور کم و بیش کامل با گذشته قطع رابطه کند و، برای حرکت به جلو، به نظاره مسیرهای تازه ای بنشیند که آشنایی با چگونگی آنها تنها با توسل به عادات و روشهای مرسوم ممکن نیست.
ایمنی حاصل از راهیابی به کمک وسایل و الگوهای کهن اطمینان بخش نیست، و در بعضی نقاط درهم می شکند. این گونه امنیت طلبی ها بیشتر القا کننده ترس از آینده است تا فراهم آورنده وسایلی برای مهار آن.


۱۳۸۷ مهر ۲۲, دوشنبه

داستان کوتاهی در سال 1927 و
فیلم "دعوت" حاتمی کیا بهانه ای شد که دوباره داستان کوتاه "تپه هایی چون فیلهای سفید" ارنست همینگوی را بخوانم، و تاریخ چاپ آن را بیابم، 1927، جالب است، هشتاد سال پیش، داستانی پنج صفحه ای با دو شخصیت، با گفتگوهایی ساده، اما فوق العاده، زیبا، با شخصیت پردازی دقیق، و طراحی هوشمندانه فضای داستان، بیان یک رابطه عاطفی و مسئله ما بین آنها، تاثیر گذار و تفکر بر انگیز، بدون کوچکترین نام بردنی، راوی ای در آسمان، بدون هیچ گونه سوء گیری
و اما فیلم دعوت، چه بد .....................................................................

۱۳۸۷ مهر ۱۹, جمعه

روزهایی که می گذرد

نتیچه اراده ضعیف حرف و نتیجه اراده قوی عمل است. -گوستاو لوبون
***
امید مادر ایمان است.
***
ذهنم بسیار درگیر است، درگیر موارد بی ارزش که باید رها کردشان
***
با اینکه تکراریه:
هر رزم آور نو، پیش از این
از ورود به نبرد ترسیده
ایمانش به آینده را از دست داده
در اجرای تعهدات روح خویش شکست خورده

پ.کوئلیو، راهنمای رزم آور نور
***
خطر روزهایی که می گذرند