۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه

دل آرام

هر که دلارام دید از دلش آرام رفت


چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت

یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بی‌دل بدیم


پرده برانداختی کار به اتمام رفت

ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت


سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت

مشعله‌ای برفروخت پرتو خورشید عشق


خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت

عارف مجموع را در پس دیوار صبر


طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت

گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی


حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت

هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت


آخر عمر از جهان چون برود خام رفت

ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان


راه به جایی نبرد هر که به اقدام رفت

همت سعدی به عشق میل نکردی ولی


می چو فروشد به کام عقل به ناکام رفت


***
تکرار برای تاکید بیشتر

گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی


حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت

هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت


آخر عمر از جهان چون برود خام رفت

***
بزرگ شده ام به وضوح،
سربلندم،
شرافتمند هم
***

***
مهم این نیست که به دیگران دروغ بگوییم یا نه،
مهم این است که هرگز به خودت دروغ نگویی.
به نظر ساده است ولی خیلی سخته، تمرینش کنیم از همین امروز که دیر است.
***
دلم برای نوشتن اینجا تنگ شده بود
***
ممنون از پست دوست نادیده، سروش روحبخش، که نوشته آنچه باید را

بشنوید: لینک از وبلاگ خواب بزرگ.

هیچ نظری موجود نیست: