horizon of ignorance.
Henry Miller
پايان نامه رو به اساتيد تحويل داده ام. اين
جمله بالايي رو اول فصل آخر پايان نامه نوشتم؛ هميشه زمان جمع بندي يک موضوع، دوره،
کار يا موارد ديگر، متوجه جنبه هاي ديگر موضوع که بهشان توجه نکرده ايم مي شويم.
بهتر چند وقت يک بار آدم يه جا وايسه ببينه و فکرکنه به مسير پشت سر و راه
هايي پيش رو.
واقعا معلوم نيست که قبل از عيد بتوانم
دفاع کنم يا نه چون هماهنگ کردن وقت 4 نفر که دو تاشون صدهزار تا کار دارن خيلي
سخته، اونم آخر سالي که همه دارن همه چي رو مي پيچونن، مثل خود من! يک مساله
بهينه سازي غيرخطي براي اينکه قبل يا بعد عيد باشه وجود داره با کلي قيد که من بايد
سعي کنم حل بهينه، از نظر خودم، را پيدا کنم. چون يه مزايايي هم ممکنه در بعد از
عيد بودنش وجود داشته باشه= حضور يک استاد از خارج از ايران در داوران و شايد کميته
داوران 5 نفره!
اگه حلي پيدا کردم اينجا مي نويسم. يه
پست هم در مورد موضوع پايان نامه شايد نوشتم؛ شايد مثلا
abstract انگليسي و فارسي پايان نامه. يه طوريه که شايد بعد از آن با
search google هم بشه به اينجا رسيد
از
اين به بعد اگه ممکن باشه* مرتب تر مي نويسم. منطورم از مرتب تر اينه که
punctuation ها رو رعايت مي کنم و چيزهايي تو اين مايه ها. به زودي
RSS وبلاگ رو هم درست و مرتب مي کنم. راستي
GoogleReader رو هم راه انداختم، لينک شو اينها رو
مرتب مي کنم مي گذارم اين کناره؛ البته اشکالش اينه که ديگه کمتر مي تونم پست ننويسم و به
جاش لينک به مطلب ديگران را به جاي پست منتشر کنم!
* اگر FrontPage
دمه دست باشه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر