۱۳۸۶ فروردین ۲۶, یکشنبه

مي ترسيم

تجربه شخصي من در برخورد با چند تن براي جمع آوري امضا

- زن، حدودا 55 ساله، فوق ليسانس/ دکتري معماري، غير شاغل. بعد از مقداري توضيحات در مورد وضعيت زندگي شخصي خودشان و اينکه تقسيم­بندي ها و حدود موارد مشابه در زندگي آنها چگونه است، مي­خواهد من را متقاعد کند که اين کارها تاثيري ندارد. در نهايت واضح نمي­گويد که امضا نمي­کند ولي براي من مشخص شده که به اين شيوه و تاثيرش هيچ اعتقادي ندارد.

توضيح: من را جاي بچه خودش مي­داند به دلايلي و در واقع دارد نصيحتم مي­کند. تلاش دارد تا بفهماند به من که فکر کار و زندگي خودم باشم. مي­گويد هرکسي يا اين چيزها را در خانواده ديده و ياد گرفته، يا اينکه اين توضيحات و تلاش­ها بي اثر است و تنها انرژي و وقت تو را مي­گيرد در کشوري که ... .

به هيچ تصور فکر نمي­کردم کسي که خارج از ايران درس خوانده، کار دولتي ندارد به اين نحو برخورد کند. برخوردش چنان برايم مايوس­کننده بود که قيد صحبت با تعدادي از بستگانش که مي­شناختم را زدم. شايد اشتباه تسليم شدن از من باشه؟

- زن، حدودا 40 ساله، ليسانس شيمي، معلم. توضيحات مقدماتي را حدودا قبول دارد، به خصوص اينکه موردي از طلاق و موارد درگيري با بندهاي قانوني براي يکي از بستگانش را ديده است. به دفترچه نگاهي مي­کند ولي در نهايت مي­گويد مي­ترسم امضاي برگه براي کار من دردسر ساز شود.

توضيح: اين ترس نمي­دانم چرا در نسل يکي قبلي ما هم به اين شدت وجود دارد. شايد الان شعار مي­دهم و وقتي تامين زندگي متوسط براي خانوداه دغدغه اصلي­ام بشود ديگر به چنين چيزهايي فکر نکنم. نمي­دانم ولي خيلي اميدوارم به خودم! و بعيد مي­دانم چنين تغيير اساسي پيدا کنم.

- زن، حدودا 34 ساله، فوق ديپلم حقوق، کار خصوصي. مي­گويد کلي از اين تبعيض­ها را در کتاب­ها شان خوانده و ديده است و سر کلاس بر رويشان هم بحث کرده­اند. درگير مسايل جدايي از همسرش است که همسر ديگري گرفته است. دفترچه را مي­گيرد و همانجا مشغول مطالعه مي­شود و در نهايت هم با خود مي­برد. ساکت مي­ماند و جواب واضحي به من نمي­دهد.

توضيح: به نظرم در عين آگاهي از موارد و مواجه مستقيم با برخي­شان، مي­ترسد از اينکه نکند امضاي اين برگه برايش عواقبي داشته باشد.

- زن، 67 ساله، ليسانس، معلم بازنشسته. برگه را از دستم مي­گيرد. عينک به چشم مي­زند و به دقت مي­خواند. امضا مي­کند و مي­گويد که اخبار دستگيري­هاي پيش از عيد را پيگيري مي­کرده است.

توضيح: نمي­دانم چرا بين معلم­هاي قديمي و جديد اينقدر فاصله است؟؟؟

- زن، حدودا 65 ساله، ليسانس برق، کارمند بازنشسته. برگه را با توضيح حداقلي امضا مي­کند. از مشکلات دوران کارش مي­گويد.

- مرد، حدودا 39-38 ساله، دانشجوي دکتري، استاد در محل خدمتش. در ابتدا مي­گويد به دليل نوع و محل کارش نمي­تواند چنين چيزهايي را امضا کند. مقدار توضيح و راهنمايي و توصيه هم به من مي­کند. اينکه اينها از طرف چه کساني طرح شده و ممکن است مورد سواستفاده قرار گيرد و تو در اين وسط بازيچه شوي. مي­گويد اين برگه بايد سر برگ و آدرس مشخصي داشته باشد. در مورد بيشتر موارد مطرح شده در متن بالاي برگه با شک اظهار نظر مي­کند و مي­گويد به نظرش چنين نيست يا اگر هم باشد مورد بسيار خاص است. مثال­هايي مي­زند از اينکه با توجه به قوانين موجود براي تغيير و تصحيح خطاهاي موجود عمل کرده است(در اين مورد مطمئنم چيزهايي که مي­گويد را انجام داده).

توضيح: به نظرم از نگاه مذهبي با تغيير بعضي از موارد مخالف است. به من توصيه مي­کند مواظب باشم چون به راحتي ممکن است از يک سابقه ساده براي گزينش و از اين موارد استفاده شود تا ... .

به نظرم مي­آيد که خانواده­اي که در فرد آن بزرگ شده، نوع روابط پدر و مادر، ميزان تحصيلات پدر و مادر، روابط آنها، وضعيت مالي خانواده(فرد) وحتي محل تولد فرد در نقطه نظر او موثر است. تحليل موارد را هم از منظر خودم مي­نويسم به زودي. در اين چند نمونه که اينجا نوشتم به جز مورد آخر، هيچ­يک اشاره­اي به اينکه موارد با دين مخالفت دارد يا چيزي شبيه به اين نکردند.

پي­نوشت: احتمالا دوباره که بخوانم کلي چيز را در مورد اين نوشته جا انداخته­ام يا مي­خواهم که تکميل کنم. پس اين پست احتمالا اديت و تکميل خواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست: