در قسمت قبلی این پست درباره ستمی که در جنگ جهانی اول بر آلمانها رفت نوشتم. منظورم اصلا این نیست که بگم آلمانها مظلوم بودند. منظورم تطهیر جنایاتی که آنها مرتکب شدند نیست. انکار هم نمی کنم که آلمانها خود آغاز گر جنگ اول بودند. من به خوبی و بدی کسی کاری ندارم. فقط می خواهم از این ماجرا چند نتیجه گیری کلی درباره آدمها کنم.
اول اینکه این حادثه و حادثه های مشابه دیگر (مثل ماجرای ویتنام و چین که بعدا می نویسم) نشون می ده که نابرابری هایی که آدمها بین خودشون و دیگران به نفع خودشون ایجاد می کنن، بی جواب نمی مونه. یعنی نباید هیچ وقت کسی رو تحقیر کرد و گفت "آخیش دلم خنک شد". حتی اگر طرف آدم ناجوری باشه. باید همیشه خوب بود و طرف مقابل رو هم به خوبی دعوت کرد. جواب خشونت رو بهتره با خشونت متقابل ندیم. جواب تحقیر رو هم همینطور. چون اینکار زخمی ایجاد می کنه که بعدا دوباره سر باز می کنه. به قول گاندی بزرگ، "سیاست چشم در برابر چشم در نهایت موجب کور شدن همه می شه"
دوم اینکه خوشحال نباشین که همه منابع اطرافتون رو برای خودتون جمع کردین و دیگران رو محروم نگه داشتین. هر نابرابری که ظالمانه باشه معمولا یه روز به یه فتنه جدید منجر می شه چون آدمای محروم و مورد ظلم به ناچار به دنبال راهی برای ضربه زدن به شما و جبران این وضع خواهند گشت و دیر یا زود اونو پیدا خواهند کرد.
این الگویی که گفتم رو به نظر من هم میشه تو رابطه فردی آدما دید، هم تو رابطه بین حکومتها با مردمشون و هم رابطه بین دولتها.
پس از عقب موندگی، محرومیت و مورد ظلم قرار گرفتن هیچ کس نباید خوشحال بود و احساس جلو بودن کرد. این می تونه دلیلی باشه که کشورهای قوی به کشورهای ضعیف و محروم ظلم نکنن و به علاوه به اونها کمک کنن که از فلاکت و بدبختی در بیان. این به نفع خودشونه.
اول اینکه این حادثه و حادثه های مشابه دیگر (مثل ماجرای ویتنام و چین که بعدا می نویسم) نشون می ده که نابرابری هایی که آدمها بین خودشون و دیگران به نفع خودشون ایجاد می کنن، بی جواب نمی مونه. یعنی نباید هیچ وقت کسی رو تحقیر کرد و گفت "آخیش دلم خنک شد". حتی اگر طرف آدم ناجوری باشه. باید همیشه خوب بود و طرف مقابل رو هم به خوبی دعوت کرد. جواب خشونت رو بهتره با خشونت متقابل ندیم. جواب تحقیر رو هم همینطور. چون اینکار زخمی ایجاد می کنه که بعدا دوباره سر باز می کنه. به قول گاندی بزرگ، "سیاست چشم در برابر چشم در نهایت موجب کور شدن همه می شه"
دوم اینکه خوشحال نباشین که همه منابع اطرافتون رو برای خودتون جمع کردین و دیگران رو محروم نگه داشتین. هر نابرابری که ظالمانه باشه معمولا یه روز به یه فتنه جدید منجر می شه چون آدمای محروم و مورد ظلم به ناچار به دنبال راهی برای ضربه زدن به شما و جبران این وضع خواهند گشت و دیر یا زود اونو پیدا خواهند کرد.
این الگویی که گفتم رو به نظر من هم میشه تو رابطه فردی آدما دید، هم تو رابطه بین حکومتها با مردمشون و هم رابطه بین دولتها.
پس از عقب موندگی، محرومیت و مورد ظلم قرار گرفتن هیچ کس نباید خوشحال بود و احساس جلو بودن کرد. این می تونه دلیلی باشه که کشورهای قوی به کشورهای ضعیف و محروم ظلم نکنن و به علاوه به اونها کمک کنن که از فلاکت و بدبختی در بیان. این به نفع خودشونه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر