۱۳۸۷ اردیبهشت ۶, جمعه

ننگ و دیگر هیچ
ننگ برای من، برای ما و برای همه، برای ایران! برای این کشور با تمدن چند هزار ساله، نه شوخی نکنم، برای این " دشت بی فرهنگی" که دوباره چوب الف اش گلی دیگری کاشته است.
همین جا بگویم که منظورم حکومت نیست، اینکه آنها فلان فلان شده هستند بماند، منظورم خود این مردم هستند، خصوصا قشر به ظاهر تحصیل کرده و فهمیده که همیشه خودش را محق میداند، به این جمله توجه کنید، « تو واسه چی زنده ایی»، بنا بر گفته شاهدان این جمله ایی است که استادِ حتما محترمی به دانشجوی دوره دکترا شیمی دانشگاه شهید بهشتی میگوید، و دانشجو بیچاره، از این جهت که خواسته در این تمدن چند هزار ساله تحصیل کند، دست به خود کشی میزند، که دیگر تحمل انواع فشارهای روانی را نداشته است.
راستی ما مردم، این تحصیل کردههای عزیز با خودمان چه کار میکنیم، لحظه ای شده از خودمان بپرسیم. فرافکنی نکنیم، به کارهایمان، به رفتار و گفتارمان توجه کرده ایم، چقدر خود شیفته و حق به جانب رفتار میکنیم! دیگری را نمیبینیم، تحقیر و توهین اساتید محترم با چسباندن انگ بی سوادی بردانشجو رفتار عادی محیطهای علمی ما شده است.
راستی کجایند این دانشجویان آزادی خواه! و پر شور، چرا کسی از حقوق دانشجویان حرفی نمیزند، این اساتید پر مدعا انسان دوست کجایند، و روشن فکران همه چیز دانمان، جنبش دانشجویی کجاست، چرا کلاسی تعطیل نمیشود، شعاری داده نمیشود، حداقل که میشود سمینار بررسی روابط ما بین اساتید و دانشجو برگزار کرد. فقط باید موضوعی سیاسی باشد تا دهانهایمان را باز کنیم، راستی مایی که فهم و توانایی اصلاح روابطمان را با هم نداریم، چه ادعاهای گند گندی داریم!!! مسخره نیست و خنده دار! فقط ننگ است و دیگر هیچ

هیچ نظری موجود نیست: