۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

دیکتاتوری، چرا و چگونه؟

با نگاهی سطحی به تاریخ صد ساله ایران میتوان مدلی تقریبا ثابت از حکمرانی را مشاهده کرد، حکمرانی دیکتاتورانه، در حکومتهای متفاوت و در دوره های گوناگون با قدری تسامح دیده میشود. حکومتهای سلطنتی قاجار، سلطنت مشروطه پهلوی و جمهوری اسلامی
دوره قاجاریه با جامعه عشایری و روستایی با اطلاعات و ارتباطات بسیار محدود و با حکومتی طایفه ای
دوره پهلوی اول با جامعه ای کماکان روستای اما با اهمیت یافتن شهر و عبور کرده از جنبش مشروطه و آشنایی بیشتر با دنیای جدید همراه با ایجاد دولت و ارتشی بروکراتیک و بزرگ و مدرنیزاسیون از بالا و دوره پهلوی دوم ادامه روند نوسازی فوق و گسترش شهر ها، افزایش باسوادان و تحصیل کردگان و گسترش اطلاعات و ارتباطات
دوره جمهوری اسلامی، کشوری با70 میلیون جمعیت که 70 درصد آن شهر نشین است، چندین میلیون تحصیل کرده و دانشجو، عصر جهانی شدن و اوج اطلاعات و ارتباطات، با تغییرات وسیع نگرش ها و سبک زندگی مردم نسبت به نسل ها و دوره های پیشین
دلایل حکمرانی دیکتاتورانه، علت ها آن چیست؟ ضرورت کارکردی حکمرانی دیکتاتورانه، نیازهای آن چیست؟ چرا و چگونه حکومتهای دیکتاتورانه شکل میگیرند؟ و حکمرانی می کنند؟
این مدل از حکمرانی در ایران، چه انگاره ای، چه دلیلی و چه ضرورتی است که هم در سنت و حکومت طایفه ای، هم در مدرنیته و بروکراسی و غربی شدن و هم در اسلام و حکومت ساخته شده از برداشتی از آن وجود دارد؟؟؟؟؟
اساسا چگونه میتوان دیکتاتوری در ایران را مطالعه کرد؟ (ضرورت وجود رشته مطالعات حکمرانی در ایران)

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

من - ما - تو - او - آن‌ها


من یک مرد ام. سی و نه ساله. ساکن تهران. بارها شاهد سوء رفتار مردان بوده‌ام. گاه سکوت کرده‌ام و گاه سعی کرده‌ام جلوی این سوء رفتار را بگیرم. گاه خودم در معرض سوء رفتار دیگران - چه مرد و چه زن - بوده‌ام. امام‌زاده به دنیا نیامده‌ام اما سعی کرده‌ام هر روز آدم‌تر از پیش زندگی کنم.
من اجازه نمی‌دهم کسی بگوید زنان وضع بدی ندارند و من را نیز هم‌رای خودش بداند.
من اجازه نمی‌دهم کسی بگوید مردان وضع بدی ندارند و من را از خودش بداند.
من اجازه نمی‌دهم کسی درد شدید زنان را با درد نحیف‌تر مردان یک‌سان بداند و از این شعبده‌بازی با کلمات خوش باشد و من را هم‌رای خودش بداند.
من اجازه نمی‌دهم کسی بگوید مردها همه مردسالار اند یا زن‌ها همه زن‌سالار اند و بعد بگوید این را گفتم که چوب توی سوراخی کرده باشم و حس کند کار خوبی کرده است و منتظر کف زدن من باشد و تلویحا تهدیدم کند که اگر کف نزنم شاش‌مالم می‌کند.
من ایستاده‌ام تا به انسان احترام بگذارم، آن‌قدر که می‌توانم.
من ایستاده‌ام تا حواسم باشد به زنی ظلم نشود آن‌قدر که می‌توانم.
من ایستاده‌ام تا حواسم باشد به مردی ظلم نشود آن‌قدر که می‌توانم.
من فحش نمی‌دهم.
من فحش را ستایش نمی‌کنم.
من شجاعت هر کس را که گفت این‌جای نوشته‌ام خطا بوده ستایش می‌کنم.
من حقارت آنان را که جرات عذرخواهی ندارند تحقیر نمی‌کنم.
مساله روی زمین است، درست زیر دست و پای دعواهای کودکانه‌ی ما.
انسان به انسان احترام نمی‌گذارد، اگر دومی زن باشد بی‌احترامی بیش‌تر، فاعل چه زن باشد و چه مرد.
این مساله را دریابیم. لگدمال نکنیم انسان را زیر دست و پا و دعوای بی‌حاصل.‏
من التماس می‌کنم بشنوید صدای وحشت‌ناک سکوت این همه آدم را که درد می‌کشند از این دعوا و درد می‌کشند از آن مساله‌ی بر خاک افتاده و دعوا نمی‌کنند.
من التماس می‌کنم به فکر بهتر کردن روزگاری باشید که اولین نیازش احترام به انسان است نه له کردنش زیر چرخ‌های بولدوزر و لودر قوت کلمات شخصی من و تو و او.
ما - نمی‌دانم که با من موافق خواهد بود - التماس می‌کنیم، می‌شنوید؟

kurosh – گوگل ریدر

- متن بالا را دوست دارم، بین این همه دعوای بی اثر
سیاه و سفید نبینیم و نخواهیم

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

نه خونهای آشامیده شده، نه چشم های از حدقه در آمده، نه سرهای از بدن جدا شده و نه هیچ چیز دیگری نتوانسته است، نمیتواند و نخواهد توانست به حکومتی بقا ببخشد. این را تاریخ ایران می گوید